اگه ديگران بتونن تصور کنن
چه روزها و خاطرات زيبايي هست
يادش بخير
نه فائزه بختياري اون دختر عموي مامانمه ولي مثل دختر خالمه اون برام از معلماتون گفته منم از شخصيت خانم فدايي خوشم مياد من براي ثبت نام چند بار مدرستون اومدم ولي موفق نشدم ثبت نام کنم چند باري هم از مدرسه براي ديدن نمايشگاتون اومده بوديم واقعا چه نمايشگاهي بود فوق العاده
سلام دوست عزيزم واقعا خاطرات جالبي بود
راستي من اينو نميدونستم که تو مدرسه زينبيه ميري تو فائزه رو ميشناسي اون با من فاميله من دو سه بار تو سايت فيثاغورث در خيابان ايران نظر گذاشتم و شقايقم به وبم سر زد من شقايق رو چندين بار ديدم چندين بارم مدرستون اومدم
يادته جامداديرو پرت کردم طرفت اسماعيلي برامون منفي گذاش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عجب ادم ....... چيني بود اين اسماعيلي
گشنگ بوت
يادتونه هر وقت علي قازي نزديکمون مي شد ما همش از درس و کتاب حرف مي زديم زنگاي ورزشم که هيچي مريم ياد عزيزاش ميوفتاد و .....
يادته اون فاميلشون از اول سال ميخواستن ازدواج کنن اخرش که سال تموم شد باهم ازدواج کردن!!!!!!!!!!!
سال بدي نبود