سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ღ♥ GhArAr NaBoOd ♥ღ

تو را منـ یــاد میـدارمــ همهـ هنگامـ ...! نهـ چونـ نـیما کهـ میگویــد : شباهنگامــ ... !

خییییلیـــــــــــــ خوشحالمـــــــــ*

دوستای عزیزم سلام !


الان که دارم براتون این پست رو مینویسم از ته دلم خوشحالم ...


امروز از بس دلم تنگ شده بود ، از ساعت 4/30 نشستم و پای تلفنو

 

و به تک تک دوستام زنگ زدم !


به 4 تاشون ... دلم براشون یه ذره شده بود ...


با مریم حرف زدمو و مثه اون موقعا براش مسئله ریاضی که

 

فردا امتحان دارنو توضیح دادم ...


با محدثه حرف زدم و از دوستای جدیدش واسم گفت !


به منا زنگ زدم و خاطره های پارسالو با هم دوره کردیم

 

و کلی خندیدیم ! البته بیشتر اون !


به ریحانه زنگ زدم و از بیچاره رو از خواب بیدارش کردم

 

و باهاش حدود نیم ساعت حرف زدم ! 


و حالا دلیل خوشحالیم ! با ریحانه قرار گذاشتیم

 

بریم در مدرسه دوستام ...


وااااااای !!! میخوام بعد شش ماه ببینمشون ...

 

دوستای عزیزمو ...


اونایی رو که دو سال تموم باهاشون بودم ...


فقط مونده اجازه مامان ... اونم دعا کنید گیر الکی نده ...


میرم با مامان حرف بزنم ... !


دعا یادتون نره ها ! ممنون !‌



[ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/12/8 ] [ 7:45 عصر ] [ SaNa ] [ نظر ]