سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ღ♥ GhArAr NaBoOd ♥ღ

تو را منـ یــاد میـدارمــ همهـ هنگامـ ...! نهـ چونـ نـیما کهـ میگویــد : شباهنگامــ ... !

یهـ روز دیگهــ *

سلام ...

امروز به این نتیجه رسیدم که اصلا بعضی از چیزا ارزش ندارن که

 

بخوای فکر و ذهن خودتو درگیر فکر کردن بخاطر اونا کنی و بخاطرش

 

خودتو ناراحت کنی ... خیلی راحت باهاش کنار بیا و با آرامش سعی

 

کن حلش کنی ... البته اگه حل شدنی بود ! امروز بعضی از دوستامم

 

شناختم ... قشنگ به معنی واقعی کلمه به این حرفم پی بردم که

 

میگن هرکس منافع خودش توی اولویته ! البته مهم نیست ! این قانونه

 

طبیعته ! من از دست هیچ کسم ناراحت نشدم اگه طبق این قانون عمل

 

کرده ... فقط سکوت کردم ... همین ! و اینکه امیدوارم یه روزی

 

برسه که این قانون و رفتار بین همه ؛ یه کم کمرنگ تر بشه ...

 

فقط یه کم ... چون باعث خیلی دلخوریا میشه ! بازم ممنون از اینکه

 

این پست رو هم خوندین ! در ضمن ؛ لطف کنید بعد از خوندن این

 

پست نظرات خودتونو بفرمایید ! من منتظرم !




[ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/12/7 ] [ 7:7 عصر ] [ SaNa ] [ نظر ]

عادتــ نکنــ *

بهبودن ها دیر عادت کن و به نبودن ها زود ...


آدم ها نبودنرا بهتر از بودن بلدن ...!

 


 

 

دلت را به هرکسی نسپار ...


در این بازار بسپار و نسپار ،


حتی از سپرده ات هم سود میخواهند ...

 




[ یادداشت ثابت - یکشنبه 91/12/7 ] [ 3:57 عصر ] [ SaNa ] [ نظر ]

یادمـــ تو را فراموشـــــــ*

قبلنا جناق میشکوندیم؛ 


 شرط می بستیم و میگفتیم :‌


یادم تو را فراموش! 


ببین ؟؟!


همه ی استخوان های بدنم شکسته ...


اما هنوز فراموشت نکردم !


چرا ؟..؟..؟







[ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/12/1 ] [ 3:1 عصر ] [ SaNa ] [ نظر ]

تو را همیشهــ دوستــ خواهمــ داشتــ *

ما هرگز با هم دوست نمیشویم ... 


اما من ؛


بهترین غریبه ای میمانم که تو را همیشه دوست خواهد داشت ...


ولیکن روزگار هرروز زمزمه ای زیر لب از من میشنود که میگویم :


ای کاش سرنوشت ... جز این مینوشت ...



 


 




[ یادداشت ثابت - شنبه 91/11/29 ] [ 3:43 عصر ] [ SaNa ] [ نظر ]

یهــ دوستــ قدیمیـــ*

سلام .

امروز میخواستم آهنگ وبمو عوض کنم ؛ داشتم لیست آهنگا رو میدیدم ؛

یهو چشمم خورد به آهنگ " همه چی آرومه " !

 

 

یاد یکی از دوستای پارسالم افتادم !

خیلی از این آهنگ بدش میومد ! فکر میکنم یه خاطره بد ازش داشت !

بر عکس اون ؛ من خیلی این آهنگو دوست داشتم

 

 

و یه مدتم پیشوازم بود !

یاد ماجراهایی که با این خانم داشتم افتادم !!! چه بچه بازی ها که نکردیم !! یادش بخیر !

از یه طرف وقتی این چیزا یادم افتاد ، خندم گرفت !

از اون طرفم دوباره دلم واسه پارسال و روزای قشنگش پرکشید !

بغضمم کم کم داشت میترکید که یاد یه چیزی افتادم !

یاد کل کلای همیشگی مون سر استقلال و پرسپولیس افتادم !!

و از اونجا که پرسپولیس همیشه پیروزه ؛

 

 

بنده خدا همش ضایه میشد !!!

یه بار یادم میاد تو یه روز هم پرسپولیس بازی داشت و هم استقلال !

واسه رو کم کنی قرار شد با هم شرط ببندیم !

 

 

سر اینکه کدوم تیم میبره !

من میگفتم پرسپولییس و اون میگفت استقلال !

قرارم شد اگه من بردم هر کاری گفتم اون بکنه

 

 

( میخواستم بگم پا برهنه 3 دور دور حیاط بچرخه !!! (: )

و اگه اون برد ؛ من گوجه بخورم ! ( من از گوجه تا سر حد مرگ متنفــــــــــــــــرم ! )

هیچی دیگه زد و پرسپولیس به شکل فجیعی باخت

 

 

و استقلال هم برد !!! واییییی !

فردای اون روز اصلا نمیخواستم برم مدرسه !!

اون روز رفتم مدرسه به امید اینکه ایشالله یادش رفته و .... ولی ...

صبح از در کلاس که اومد تو ، یه ظرف پر گوجه

دستش بود !!!! ):

منم گفتم ولش کن خودمو میزنم به اون راه بیخیال میشه !

به همین امید دیگه بهش فکر نکردم تا اینکه خودش اومد

و گفت خوشم اومد سنا باختید !!!

خلایق هر لایق !!! ( ایشششش !! ) منم خودمو زدم به اون راه

 

 

و گفتم خب که چی ؟؟

 

 

اونم گفت : فک کنم قرار گذاشته بودیم که شما گوجه بخوری !!؟


منم گفتم من همچین قراری با کس نداشتم و رفتم !!!


ولی خب از اون جایی که ایشون خیلی گیر بودن ؛ آخر سر یه تیکه گوجه به من خوروندن و ... !!!

خیلی وقته ازش خبر ندارم ! حدود شش ماهه ؛ شایدم بیشتر !

 


البته اینجوری بهتره ! چون ... به هرحال شنیدم موفقه ! امیدوارم همواره موفق باشه !

 


و ....

 

 

اینکه ممنون از نگاهتون به این نوشته !!! (:



[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 91/11/27 ] [ 5:53 عصر ] [ SaNa ] [ نظر ]

سرکار خانمـــــــ مخاطبـــــ خاصـــ ؛ تولدتـــ مبارکـــ*

 

سرکار خانــــم مخاطب خاص من سلام ... 

 

قبل از هرچیزی میخواستم تولدتو از همینجا بهت تبریک بگم ... 

 


 

با آرزوی قشنگ ترین آرزوها ...

خیلی متاسفم که نمیتونم این حرفا رو به خودت بگم و

بهت بگم از یک ماهه پیش داشتم روز رسیدن تولدتو میشمردم ... !

 

 


امیدوارم سال دیگه خودم تولدتو شخصا بهت تبریک بگم ...

 

 

خانم M ! به امید اون روز ... !

 

 

 


[ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/11/25 ] [ 5:30 عصر ] [ SaNa ] [ نظر ]

وقتیـــ دستانمـــ در دستانتــــ جا خوشـــ میکنـــــد *

عزیز ترین من ...

 

خدای خوبم ...

 

وقتی دستانت در دستانم جا خوش میکند ؛


یقین دارم که هیچ کس مرا دست کم نمیگیرد ...


هیچ کس ...


 



[ یادداشت ثابت - شنبه 91/11/22 ] [ 1:56 عصر ] [ SaNa ] [ نظر ]
<      1   2   3   4   5   >>   >